"آکیو کانزکی" مدیر بخش منابع انسانی، به خاطر فشار کاری روز به روز عصبی‌تر می‌شود. اوضاع زندگی شخصی‌اش هم چندان تعریفی ندارد و در آستانه‌ی جدایی از همسرش قرار گرفته است. رابطه‌اش با دختر دانشجویش نیز چندان گرم نیست. یک روز برای دیدن مادرش، "فوکئه" راهی محله‌ی قدیمی شهر توکیو می‌شود. اما به محض ورود متوجه تغییر و تحولات عجیبی می‌شود. مادرش که همیشه با پیشبند مشغول کار بود، حالا شیک‌پوش و سرزنده‌تر از همیشه به نظر می‌رسد و حتی عاشق شده است و ...

فیلم داستان "کِی اوسانای" که به همراه همسرش "کوزوئه" و دخترش "روری" زندگی آرام و خوشبختی را تجربه می‌کنند، اما همسر و دخترش در یک تصادف جان خود را از دست می‌دهند و زندگی اش ناگهان تغییر می‌کند و ...

پسر جوانی پس از رها کردن درس و مدرسه به دنبال کار هنری می رود. خیلی زود با یکی از کمدین های معروف ژاپن آشنا شده و تلاش می کند از او تقلید کند و ...

یوشیتو (نائوتو) بعد از مرگ پدرش با مادرش یاسئو(ریو ) بزرگ شده.مادرش یک رستوران یاکینیکویی (گوشت کبابی) که پدرش به جا گذاشته رو میگردونه.یوشیتو از خوردن غذاهایی که مادرش میپذه لذت میبره و مردم زیادی رستورانشون رو دوست دارن.همه چیز بعد از انتشار بیانه اشتباه معتقد غذا تاتسیا فورویاما(ساتورو ماتسو) درباره رستوران یاکینیکو اونها بهم میریزه.با توجه به اون رستورانشون شاهد از دست رفتن مشتری های زیادی میشه و ....

دختر ۱۷ ساله دبیرستانی که یک ورزشکار دونده موفق بوده اما بر اثر یک آسیب جدی به پایش دیگر قادر به شرکت در مسابقات دو مدرسه اش نیست تا اینکه در یک روز بارانی به یک رستوران خانوادگی میرود، صدای دلگرم کننده مدیر رستوران به او احساسی‌ خاص میدهد تا آنجا که تصمیم می‌گیرد در رستوران به کار نیمه وقت مشغول شود اما به صاحب کارش ماسامی کاندو که مردی ۴۵ ساله که پدر مجردی هم هست دل میبازد ...

"هیدئو" پس از بازگشت از سر کار ، در راه آمدن به خانه شاهد یک تصادف مرگبار می‌شود. او به وضوح دیده بود که قربانی کشته شده است. اما لحظاتی بعد فرد کُشته شده بلند می‌شود و شروع به راه رفتن می‌کند. آنجاست که او میان واقعیت و توهم و آغاز یک فاجعه انسانی گیر می‌کند و…

دختری 17 ساله به نام هارو پس از نجات جان یک گربه مرموز، هدایای غیرمنتظره‌ای را از سوی پادشاه گربه‌ها دریافت می‌کند که خواستار ازدواج او با پسرش شاهزاده لون است. هارو به طور اسرارآمیزی وارد قلمرو گربه‌ها می‌شود و...

آنا دختر تنهایی است که از خانواده خودش دور شده و به نورفولک فرستاده شده تا با خانواده پیر خانم و آقای پگ زندگی کند. او هیچ دوستی ندارد. یک روز بر روی تپه های شنی دختری بنام مارنی را ملاقات می کند، کسی که ظاهرش با باطنش تفاوت دارد و…

برای حل یک پرونده کارآگاه و همکارش به ایستگاه سوسوكينو در منطقه گردشگری ساپورو در هوکایدو می رود اما......

داستان فیلم درباره‌ی دو برادر به‌ نام‌های ادوارد و آلفونسو الریک است که پس از مردن مادرشان، قصد دارند به‌ کمک دست نوشته‌های پدر خود از علم کیمیاگری استفاده کرده و وی را زنده کنند. اما اتفاقات مطابق میل این دو برادر پیش‌ نرفته و حال ماجراجویی بزرگتری در انتظار ادوارد و آلفونسو است و…

دختری جوان، “سوفی”، بعد از مرگ پدر توسط جادوگری نفرین شده و تبدیل به یک پیرزن می شود. او هم از ترس اینکه در هیبت یک پیرزن دیده شود، از شهر خارج شده و به قلعه ای، “قلعه متحرک هاول”، می رسد. این قلعه متعلق به جادوگریست که دختر های جوان را می دزدد و قلبشان را به تسخیر خود در می آورد. “سوفی”، به عنوان خدمتکار وارد قلعه شده و درصدد از بین بردن نفرین بر می آید …

دختری 10 ساله در نقل مکان خانواده‌اش به حومه شهر، در دنیایی سرگردان می شود که توسط خدایان، جادوگرها، و هیولاها اداره میشود؛ جایی که انسان‌ها به شکل حیوانات در می آیند...